متن های عاشقانه(سری 1)


فرقـے نمـے کند !!

بگویم و بدانـے ...!

یا ...

نگویم و بدانـے..!

فاصله دورت نمی کند ...!!!

در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:

دلــــــــــــــم.....!!!

 
 


باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد(!)


آنقدرکه یکی از این شب های لعنتی

آغوشش را*بی ریا*برای من و یک دنیا خستگی ام بگشاید

هیچ نگوید...هیچ نپرسد...

فقط مرا در آغوش بگیرد

بعد همان جا بمیرم!


تــو را شـــاد می خواهــــمـــ ....

با من یا بی من !

بی من امّــــا ....

شادتــــر اگـــر باشیـــ

کمـی

-فقط کمی-

ناشـــــادم و ایـــن همــــان" عشـ ღـق "استـــــ ...


خوشبختی


   رنگین کمان لبخند توست !


   که.... با هر ترنم باران


   شکل می گیرد!


   «فقط خوشحال باش»


   من اشک آسمان را در می آورم!


من از تو


سبز می شوم

و تو از من !

به هم که گره بخوریـــــم

بختمان باز می شود و

خوشبختی قسمتمان ...


دریا
دلش که بگیرد
سر می گذارد بر سینه ی ساحل
ابر سر می گذارد بر شانه ی کوه
چشمه
سر می گذارد بر دامن دشت
اما من
وقتی تو نیستی
سر می گذارم
در دست های شعر
و دلتنگی هایم را
قطره قطره
کلمه می شوم.


چـقـدر کـم تـوقـع شـده ام...

نـه آغـوشـت را مـیـخـواهـم...

نـه یـک بـوسـه...

نـه حـتـی بـودنـت را...

هـمـیـن کـه بـیـایـی و از کـنـارم رد شـوی...

کـــافـــی اســـت...
دور از تو

فواره‌ی بی‌قرارم

پرپر می‌زنم

که از آسمانِ تهی

به خانه ی اولم برگردم.
ای مرا با شورشعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته...
این دگر من نیستم ، من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم !

جای خالیت را با هیچ چیز نمیتونم پر کنم ...

حتی با گزینه ی مناسب ..!


گاهــــــــــــے כلتنگے هایـــمـــ ...


زیر نقـــــــــــاب ِ تیــــــــــــــره ๛ـُــڪــــوتــــ پنهـــــــــــاלּ مے شـــــــونـכ ...؛ باز هــــــــــمــ بیصـــــــــכا כلتنگـــــــــــمــ .....!!!


همه جا هستی

در نوشته هایم

در خیالم

در دنیایم

تنها جایی که باید باشی و ندارمت

کنارم است

چند ساعتی با هم بودیم...

من به تو نگاه میکردم...

و...تو به ساعتت

تو قرار داشتی و من بی قراری...


کسـی چــه مـی دانــد

شایــد دست هـایـت را در جیبـم جـا گذاشتــه ای
کــه همیشـه در میــان آن بـه دنبـال چیــزی مـی گـردم!


درزندگی گاهی به جایی میرسی که تازه میفهمی....

چه خوشبختند کسانیکه دچار آلزایمر هستند...! ..

از تنها بودنم راضی نیستم ؛

اما خوشحالم که با خیلی ها نیستم

تنهــــــــایی ام را دوســــــــــت دارم

بوی پــــاک نجـــابــــت میـــدهد...


گفتم به گل زرد چرا رنگ منی

افسرده و دلتنگ چرا مثل منی
من عاشق اویم که رنگم شده زرد
تو عاشق کیستی که هم رنگ منی


ستاره ها هیچ گاه از خاطر آسمان نمی روند . بگذار دل من آسمان باشد و تو ستاره

بگذار بگویم :

آخر فهمیدم چه ربطی بهم داریم !

که پشت این همه فاصله تا این حد به من نزدیکی ...

" تـــــــــــــــــــــو ادامه ی وجود منی "

دلِ من با تـــــــــــــــو آرام گرفت

این نوشته های گاه و بی گاه

قلب من است برای تشکر از تــــــــو

که تمام کج خلقی هایم را تحمل کردی

صبورانه همه ی بهانه گیری هایم را هضم کردی

و آخر هم با همان زنگ صدای همیشگی اَت 

تسکینم دادی

من نمی دانم چه شد یا از کجا پیدا شدی !

فقط خوب کردی ادامه ی وجودِ من شدی ...

خوب کردی !

چند روزیست دست هایم را

با چند کتاب و نوشته سرگرم کرده ام اما.........

گول نمی خورند

هیچ چیز معجزه دست های تو نمی شود


زندگی دفتری از خاطره هاست

یک نفر در دل شب . //// . یک نفر در دل خاک

یک نفر همدم خوشبختی هاست

یک نفر همسفر سختی هاست

چشم تا باز کنیم٬عمرمان میگذرد ما همه همسفر رهگذریم! آنچه باقی ایست فقط خوبی هاست

همه چیز را که نمیشود گفت


نمیشود واو به واوش را گفت


ولی واو به واوش در مخت هی تکرار میشود...


هی تکرار میشود...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد